هر کودکی دوست دارد که روزی پادشاه یا ملکه دنیا باشد. چه کسی می تواند ادعا کند که از قدرت نامحدود و سلطه مطلق بر همه چیز خوشش نمیآید؟
البته در زندگی واقعی حاکم کشوری بودن به همین راحتی نیست. تاریخ پر است از داستان پادشاهان، ملکه ها، امپراطورها و تزارهای کم سن و سالی که خیلی زود متوجه شده اند رهبری یک ملت دستکم کار سختی بوده و در بدترین حالت ممکن است به آسیب های فراوان و حتی رسوایی منتهی شود.
در ادامه متن به جزییاتی جالب در مورد زمامداری ۱۵ نفر از پادشاهان و ملکه های سراسر جهان در طول تاریخ که در دوران کودکی به حکومت رسیده اند اشاره می کنیم.
ماری ملکه اسکاتلند (Mary, Queen of Scots)
کاملاً روشن است که یک نوزاد ۶ روزه نمی تواند بر کسی حکومت کند و تا زمانی که ماری به سن قانونی نرسیده بود مادرش اداره حکومت را بر عهده داشت. وقتی که ماری به سن ۱۸ سالگی رسید توانست حکومت در اسکاتلند را در دست بگیرد اما بزودی اوضاع آن طور که انتظار داشت پیش نرفت. ماری خیلی زود با مردی که متهم به قتل همسر سابق ماری بود ازدواج کرد.
بدین ترتیب ماری از مقام خود عزل و به انگلستان گریخت. او با این کار امید داشت که ملکه الیزابت اول که دختر عمویش بود از وی محافظت می کند. اما ملکه الیزابت برخلاف تصور وی را به مدت ۱۸ سال زندانی کرد. در نهایت ماری در سال ۱۵۸۷ و در سن ۴۴ سالگی به جرم مشارکت در توطئه قتل ملکه الیزابت گناهکار شناخته شده و اعدام گردید.
ایوان مخوف تزار روسیه (Russian tsar Ivan the Terrible)
ایوان در سن ۳ سالگی و بلافاصله پس از مرگ پدرش در سال ۱۵۳۳ به عنوان شاهزاده بزرگ مسکو و وارث قانونی تاج و تخت معرفی شد. چند سال بعد مادر ایوان نیز درگذشت و ایوان تک و تنها ماند. بدین ترتیب اداره مسکو به دست گروهی از آریستوکرات ها که به آنها بویار (boyar) می گفتند افتاد.
بویارها به شدت ایوان خردسال را اذیت کرده و او را گرسنه و عصبانی و منزوی بار آوردند. سرانجام در سن ۱۶ سالگی ایوان تمامی بویارها را به یک جلسه دعوت کرد و یکی از آن ها را در برابر چشمان بقیه جلوی سگ های شکاری انداخت. این کار در نشان دادن اقتدار ایوان بسیار موثر بود. در نتیجه بویارها تمامی اختیارات خود را به وی تفویض کرده و ایوان به عنوان تزار روسیه انتخاب شد.
ایوان در طول ۳۷ سال حکومت چنان کارهای وحشتناکی مرتکب شد که به او لقب "مخوف” دادند از جمله تاسیس یک گروه پلیس که شهروندان متمرد و سرکش را در ملا عام اعدام می کردند. گفته شده که این نیروها سوار بر اسب های سیاه در خیابان ها می گشتند در حالی که سر چندین سگ از زین اسبهایشان آویزان شده بود. همچنین ایوان قصد کشتن همسر پسر خود که حامله بود را داشت و پسرش را با کوبیدن عصای بزرگ سلطنتی به سرش به قتل رساند.
ایوان مخوف در سال ۱۵۸۴ به علت سکته قلبی و به طور ناگهانی درگذشت.
پاپ بندیکت نهم (Pope Benedict IX)
پاپ بندیکت نهم جوان ترین پاپ تاریخ است که در دوران خود به او لقب «دیو جهنمی» (demon from hell) داده بودند. وی در سال ۱۰۳۲ و زمانی که هنوز ۱۲ سال سن داشت به مقام پاپی رسید. در آن دوران پاپ ها تنها حاکم کلیسای کاتولیک نبودند و بر سرزمین هایی که به آن ها «سرزمین های پاپ» (Papal States) گفته می شد حکومت می کردند.
اطلاعات زیادی در مورد سیاست های پاپ بندیکت نهم در دست نیست اما بر طبق شواهد حاکم محبوبی نبوده است. خیلی زود مخالفان سیاسی سعی کردند که او را به قتل برسانند بنابراین وی قصر سلطنتی سنت پیتر (St. Peter’s Basilica) را ترک کرده و به رم رفت و در آن جا به گفته منابع ناشناس مرتکب دزدی، قتل و جنایات غیر قابل بازگویی دیگری شد. بندیکت دو بار دیگر نیز به مقام پاپی دست یافت اما در نهایت از واتیکان اخراج شد.
شاه اوبو اوگاندا (King Oyo of Uganda)
شاه اویو رهبر پادشاهی تورو (Tooro kingdom) در کشور اوگاندا بوده و در سال ۱۹۹۵ و در سن ۳ سالگی به مقام پادشاهی دست یافته است. اویو در روز تاجگذاری خود بر روی یک تخت کوچک نشسته بود و با اسباب بازی های خود بازی می کرد و بعد از مدتی در زیر لباس مادرش مخفی شد. در حال حاضر اویو ۲۴ سال سن دارد و هنوز در مقام پادشاه با سازمان ملل متحد برای مبارزه با بیماری ایدز در کشورش همکاری می کند.
ملکه ایزابلای دوم (Queen Isabella II)
ایزابلا بعد از مرگ پدرش در سال ۱۸۳۳ به مقام ملکه دست یافت. در آن زمان وی تنها ۳ سال سن داشت. بسیاری از مردم اسپانیا می خواستند که کارلوس عموی ایزابلا پادشاه شود. طرفداران کارلوس که به «کارلیست ها» (The Carlists) معروف بودند از پذیرفتن یک زن به عنوان حاکم و پادشاه جدید سر باز زدند. این موضوع به یک سلسله جنگ های داخلی منجر شد که به آن ها «جنگ های کارلیست ها» (the Carlist Wars) گفته می شود.
ایزابلا به طور رسمی در سن ۱۳ سالگی تاجگذاری کرد اما شرایط به زودی برای وی ناخوشایند شد. بعد از مدتی مردم خبردار شدند که ملکه از شوهر خود تمکین نکرده و جدا از او زندگی می کند. این موضوع باعث قیام مردم در سال ۱۸۶۸ شد. در نتیجه وی از کشور خود تبعید و به فرانسه رفت.
ملکه کریستینا در سوئد (Christina of Sweden)
کریستینا در سن ۶ سالگی و بعد از مرگ پدرش به عنوان ملکه انتخاب شده و در سن ۱۸ سالگی به طور رسمی حکومت را در دست گرفت. در بین این سال ها ملکه مانند یک پسر آموزش دیده و تربیت شد و بزودی به خاطر هوش فوق العاده اش مورد ستایش قرار گرفت. کریستینا به عنوان ملکه هر روز ساعت ۵ صبح برای مطالعه از خواب بیدار می شد. وی در سال ۱۶۵۴ و تنها بعد از ده سال حکومت از مقام خود کناره گیری کرد. این تصمیم باعث تعجب همگان شد.
برخی بر این باورند که مخالفت کریستینا با ازدواج کردن دلیل اصلی وی برای کناره گیری از مقام خود بوده است. عده ای دیگر نیز ادعا می کنند که ملکه مخفیانه به دین کاتولیک ها متمایل شده بود و بدین دلیل از مقام خود استعفا داد.
در هر صورت کریستینا به رم گریخت و بقیه عمر خود را در آنجا به مصاحبت با پاپ ها و لذت بردن از هنرهای زیبا گذراند.
پویی امپراتور چین (Puyi)
پویی در سن ۲ سالگی و در سال ۱۹۰۸ به عنوان امپراطور چین انتخاب شد. تنها ۳ سال بعد انقلابی در چین رخ داد که باعث سقوط نظام سلطنتی در این کشور و تاسیس جمهوری چین شد. اما انقلابیون به پویی اجازه دادند که به زندگی مجلل خود در شهر ممنوعه ی بِیجینگ (Beijing’s Forbidden City) ادامه دهد. هر زمان که وی به پیاده روی می رفت گروهی از نوکرها و مستخدمان او را همراهی کرده و در صورت نیاز به او دارو، چای و یا کیک می دادند.
در نهایت پویی از شهر ممنوعه بیجینگ بیرون انداخته شد و به ژاپن فرار کرد. باقی عمر او بسیار عجیب تر از دوران کودکی اش پیش رفت. او به عنوان امپراطور دست نشانده یکی از استان های چین که در کنترل ژاپنی ها بود انتخاب شد. امپراطور پویی نگون بخت در پایان جنگ جهانی دوم به اسارت نیروهای روسی درآمد. وی ۵ سال را در زندان های سیبری به سر برد و بعد از آن به چین بازگردانده شد. در چین، پویی را به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه و به زندان انداختند.
ده سال بعد وی مورد عفو قرار گرفته و به عنوان یک باغبان ساده در بیجینگ مشغول بکار شد. پویی در سال ۱۹۶۷ به علت بیماری سرطان درگذشت. فیلم برنده جایزه اسکار «آخرین امپراطور» (The Last Emperor) از زندگی پویی الهام گرفته شده است.
سلطان مراد چهارم (Sultan Murad IV)
سلطان مراد چهارم در سال ۱۶۲۳ و در سن ۱۱ سالگی به مقام سلطانی امپراطوری عثمانی دست یافت. وی برای در هم شکستن قیام های علیه حکومت بسیار مصمم بود. از این رو همه قهوه خانه ها و مراکز تجمع مردم را تعطیل کرد زیرا بر این باور بود که مخالفان وی در این مکان ها گرد هم آمده و برای ساقط کردن امپراطوری وی برنامه ریزی می کنند. همچنین او تنباکو را قدغن اعلام کرد و هر کسی که در حال کشیدن تنباکو دیده می شد بلافاصله اعدام می گردید.
در یک اقدام وحشتناک دیگر روزی سلطان مراد دید که چند زن در حال رقصیدن هستند. مراد از دیدن این صحنه به خشم آمده و دستور داد که تمامی آن ها را در آب خفه کنند. او همچنین موسیقیدان ارشد خود را به دلیل این که یک ترانه فارسی خوانده بود گردن زد. در آن دوران دولت های عثمانی و ایران با هم دشمن بودند.
شاه توتانخامون (King Tut)
توتانخامون در حدود سال ۱۳۳۳ قبل از میلاد مسیح و در سن ۸ سالگی به قدرت رسید. او ۱۰ سال بعد به دلایلی نامعلوم درگذشت. علت معروف بودن این پادشاه جوان بیشتر به خاطر مردن و جنازه اش است تا دوران زندگی و حکمرانی اش. جسد مومیایی شده او در سال ۱۹۲۲ در مصر کشف شد که یکی از بزرگ ترین و مهم ترین دستاوردهای باستان شناسی تاریخ به شمار می آید.
هنری پنجم (Henry VI)
هنری در سن ۹ ماهگی در سال ۱۴۲۲ و بعد از مرگ پدرش به مقام پادشاهی رسید. بعد از آن که وی به طور رسمی حکومت را به دست گرفت، دو خاندان سلطنتی عمده کشور بر سر پادشاهی با هم درگیر شدند: یکی خاندان «لنکسترها» (The Lancasters) که هنری خود از آن ها بود و دیگری خاندان «یورک ها» (Yorks). جنگ بین این دو خاندان به «نبرد رُزها» (War of Roses) معروف شده و با شکست خانواده هنری پایان یافت.
بعد از شکست در جنگ، هنری برای مدتی در برج لندن زندانی شده و سپس به قتل رسید.
جان یکم پادشاه فرانسه (John I of France)
جان بلافاصله بعد از تولدش در سال ۱۳۱۶ به عنوان پادشاهی رسید زیرا پدرش چند ماه قبل از تولد وی درگذشته بود. وی تنها ۵ روز بعد از دنیا رفت و برخی ادعا می کنند توسط عمویش که بعد از او به قدرت رسید مسموم شده بود.
شاه سوبهوزا دوم پادشاه سوازیلند (King Sobhuza II of Swaziland)
شاه سوبهوزا دوم از سن ۲ تا ۸۳ سالگی و به مدت ۸۲ سال بر سوازیلند حکومت کرد. در طول این دوران وی برای بدست آوردن استقلال کشورش با بریتانیا جنگید و از لحاظ اقتصادی سوازیلند را به موفقیت چشمگیری رساند. او القاب فراوانی در سوازیلند دارد از جمله «کوه بزرگ»، «گاو نر»، «پسر فیل»، «توصیف ناپذیر» و«شیر». برخی ادعا کرده اند که سوبهوزا بیش از ۱۰۰ زن داشته است. سوبهوزا در سال ۱۹۸۲ و در سن ۸۳ سالگی درگذشت.
شاپور دوم شاه ایران (Shah Shapur II)
شاپور دوم از شاهان سلسله ساسانی بود که بلافاصله بعد از تولد در سال ۳۰۹ بعد از میلاد مسیح به عنوان پادشاه جدید انتخاب شد زیرا پدرش چندماه پیش از آن از دنیا رفت. اما بر طبق افسانه ها وی حتی قبل از تولد نیز به عنوان پادشاهی رسیده بود زیرا بر طبق این افسانه بعد از مرگ پدرش با قرار دادن تاج سلطنت بر روی شکم مادر شاپور، وی رسماً به مقام پادشاهی رسید. شاپور دوم در سن ۱۶ سالگی قدرت را به طور کامل در اختیار گرفت.
سیمئون ساکسِکوبورگوتسکی شاه بلغارستان (Simeon Saxecoburggotski ، king of Bulgaria)
سیمئون دوم شاه بلغارستان در سال ۱۹۴۳ و در سن ۶ سالگی به تخت پادشاهی تکیه زد اما دوران سلطنت او بسیار کوتاه بود زیرا در سال ۱۹۴۶ دولت پادشاهی بلغارستان سقوط کرد.
بعد از این ماجرا سیمئون و مادرش کشور را ترک کردند. چند سال بعد سیمئون به کشورش بازگشت و یک حزب سیاسی با نام «جنبش ملی برای سیمئون دوم» (National Movement for Simeon II) تاسیس کرد و در سال ۲۰۰۱ به نخست وزیری کشور رسید. سیمئون که اکنون ۷۹ سال دارد نتوانست برای بار دوم به عنوان نخست وزیر انتخاب شود.
هلیوگابال امپراتور روم (Elagabalus)
قرار نبود که هلیوگابال امپراطور روم شود اما توانست چند سال در مقام امپراطوری حکومت کند. خانواده او خیلی راحت به مردم دروغ گفته و ادعا کردند که هلیوگابال فرزند نامشروع امپراطور سابق کاراکالا است و مردم نیز این موضوع را به راحتی پذیرفتند.
داستان های عجیب و غریب زیادی در مورد دوران ۴ ساله امپراطوری هلیوگابال نقل شده از جمله اینکه دستور داده است که مهمانان شام او را در میان گلبرگ گل ها خفه کنند.
.: Weblog Themes By Pichak :.