«41 طريقت عرفاني وجود دارد. 40 طريقت از ميان آنها از قلب امام علي سرچشمه گرفتهاند...»1.
همين نكته كه 40 طريقت از امام علي(ع) سرچشمه گرفتهاند؛ نمودار حضور بلامنازع علي(ع) در ميان جستجوگران حقيقت مطلق و حكمت الهي در دنياي امروز است. انسان معاصر هم با تمام پيچيدگيها و تنوع دانشها و پيشرفتهاي مادي باز هنگامي كه فقر معنوي خود را درمييابد به دروازه حكمت رجوع ميكند و از ميراث بزرگ آن خود را سيراب ميكند. منبع اصيل عرفان در اسلام قرآن و سنت نبوي است. امروز اگر انسان سيري در ميان يابندگان عرفان در قارههاي آمريكا، اروپا، آفريقا، آسيا و اقيانوسيه كند، ميبيند بيوتي كه خداوند در آنها اجازت ذكر داده است، نام علي بر تارك آن ميدرخشد. دليل اين امر، حيات معنويت و وجه باطني اسلام در همان وصايتي است كه امام با ولايتي كه دارد از پيامبر اسلام ارث برده است و تعبير جالب ابنعربي آن است كه ولايت را هرگز انقطاعي نيست.حقيقت مطلق همان توحيد است كه علي بن ابيطالب(ع) در خطبههاي سرشار از حكمتش به وجهي از آن سخن ميگويد كه آدمي را حيرت در خود فرو ميبرد. اگر از او سوال شود كه آيا حقيقت مطلق را ديده است، ميفرمايد چگونه ممكن است حقيقت ناديدني را پرستش كنم و بعد پاسخ ميدهد كه بصر قلبي حامل مشاهده رب است. باز در فرازي كوتاه و سخت شگرف ميفرمايد:
«اولالدين معرفته و كمال معرفته التصديق به و كمال التصديق به توحيده و كمال التوحيده الاخلاص له...»2يعني سرآغاز دين شناخت خداست و شناخت امري نفسي و تحققي در جان آدمي نيست كه نميتواند محصول تقليد باشد. بنابراين كمال شناخت خداوند در آن است كه معرفت آدمي نسبت به وي معرفت تصديقي باشد. يعني عيناليقين مصداق آن معرفت و شناخت شود. همين عيناليقين راهبر آدمي است به زواياي بيكران توحيد و قله توحيد و سربه زير افكندن دربرابر همان حقيقت مطلق و مطلق حقيقت است. برهمين مبناست كه فيلسوفي به بلنداي فكري ابنسينا، امام را معقول در ميان محسوسها ميداند و تسليم انديشه و معرفت بلند او ميشود.بسياري از حقيقتپژوهان از حديث حقيقت كه ميان امام(ع) و كميل از آن سخن رفته است با تواضع ياد ميكنند چرا كه در اين گفتار كوتاه نهتنها انديشه بلكه شعوري فرازماني و فرامكاني نهفته است كه وجود آدمي را درخود فرو ميبرد: كميل سوال ميكند كه اي امير! حقيقت چيست و آن حضرت پاسخ ميدهند كه تو را به حقيقت چكار؟ كميل ميگويد: آيا نه اين كه من از اصحاب توام؟ همين وابستگي و بسته به آن روح و حقيقت معنوي است كه كميل را معرفت حقيقت مطلق ياري ميدهد. خواندن متن اين روايت شريف حظي است از نسيمي كه از كوي معنوي دوست جاري است:
كميل: مَا الْحَقِيقَه؟! (آن حقيقت [ثابته قديمه] كداماست؟!)
قَالَ اميرالمومنين: مَا لَكَ و الْحَقِيقَه؟ (تو را با آن حقيقت چكار؟)
قَالَ: أَوَ لَسْتُ صَاحِبَ سِرِّكَ؟ (آيا من از اصحاب تو نيستم؟)
قَالَ: بَلَي! وَلَكِنْ يَرْشَحُ عَلَيْكَ مَا يَطْفَحُ مِنِّي! (آري! وليكن بر تو ميتراود و ترشّح ميكند آنچه از فوران وجود من لبريز ميگردد!)
قَالَ: أَوَ مِثْلُكَ يُخَيِّبُ سَآئِلاً؟! (آيا امكان دارد همچون تويي، پرسندهاي را نااميد و بيبهره گذارد؟!)
قَالَ: الْحَقِيقَه كَشْفُ سُبُحَاتِ الْجَلاَلِ مِنْ غَيْرِ إشَارَه. (آن حقيقت، انكشاف و بروز انوار و تقديسات دلايل عظمت جلال خداوند بدون هيچگونه اشارتي است.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (در اينباره، توضيح و بياني را براي من بيفزا!)
قَالَ: مَحْوُ الْمَوْهُومِ مَعَ صَحْوِ الْمَعْلُومِ. (نيست و تاريكشدن هر موهوم، با بهوجودآمدن [و روشن شدن] آن معلوم.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (توضيح و بياني را براي من بيفزا!)
قَالَ: هَتْكُ السِّتْرِ لِغَلَبَه السِّرِّ.(پارهشدن پرده مجاز و اعتبار، بهعلت طغيان و غلبه اسرار حقيقيّه ازليّه.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (توضيح و بياني را براي من بيفزا!)
قَالَ: جَذْبُ الاْحَدِيَّه بِصِفَه التَّوْحِيدِ. (جذبكردن مقام احديّتش با صفت يكيكردن و وحدتبخشيدن جميع كائنات و ماسوي را بهسوي خودش.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (توضيح و بياني را براي من بيفزا!)
قَالَ: نُورٌ يَشْرُقُ مِنْ صُبْحِ الاْزَلِ، فَتَلُوحُ عَلَي هَيَاكِل التَّوحِيد ءَاثَارُهُ. (نوري است كه از سپيدهدم ازل [و تجرّد]، اشراق ميكند؛ و آثارش كه توحيد و يكيكردن است بر تمامي مظاهر وجود و شوونات وحدت ظاهر ميگردد.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (توضيح و بياني را براي من بيفزا!)
قَالَ: أَطْفِ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ! (چراغ [انديشه و فكر] را خاموش كن كه تحقيقا صبح [حقيقت و شهود و مشاهده] طلوع كرده است.)3
اگر انسان معاصر حقيقت مطلق و توحيد را از دريچه و زاويه نگاه علي(ع) بنگرد يقينا افراط و تفريطهاي برآمده از تنگنظري يا كوتاهبيني و مانند آن دامن آدمي را نخواهد گرفت. بيشك آن امام سخنان پايانناپذيري براي انسان معاصر دارد و به تعبيري كامل حلقه وصل اوست با معارف نبوي و اسرار معنوي طريقت و كمال. چرا كه او به همان اندازه كه ميدان معنويت را درنورديده است، در ساحت عدالت نيز سروري دارد و به همان ميزان كه در جهاد اصغر سرفراز است قلههاي جهاد اكبر را هم درنورديده است.
پانوشتها:
1) Shaykh Adil Al-Haqqani, Shaykh Hisham Kabbani, The Path to Spiritual Excellence, p 71.
2) نهجالبلاغه، خطبه اول
3) منابع حديث: ملا علي زنوزي، انوار جليه. رجال نيشابورى؛ روضات الجنات (ج 6، ص 62)؛ اسماءالحسنى تاليف ملا هادى سبزوارى (ص 131)؛ جامع الاسرار تاليف علامه سيد حيدر آملي.
.: Weblog Themes By Pichak :.