جرقههاي خلاقيت و شهود
سالها بود كه اين نوع سرگرداني ذهن براي ذهن نامطلوب به شمار ميرفت. در مقابل، توانايي بيتوجهي به موارد منحرفكننده توجه و نيز حفظ تمركز بر كاري كه در دست انجام است (كه كنترل اجرايي خوانده ميشود) لازمه تفكر هوشمندانه محسوب ميشد.همه ميدانيم متمركز نگهداشتن ذهن براي يادآوري اطلاعات ضروري است. افرادي كه توانايي بيشتري براي تمركز دارند، كنترل اجرايي قويتري داشته و در اصطلاح علم روانشناسي، ظرفيت «حافظه كاري» كوتاهمدت بيشتري دارند. پژوهشهاي بسيار ثابت كرده، افرادي كه بهتر تمركز ميكنند، بهترين نتايج را در مسائل تحليلي به دست ميآورند. اين افراد در مسائل محاسباتي و استدلال كلامي، عملكرد بسيار خوبي دارند و معمولا از بهره هوشي بالايي نيز برخوردارند؛ بنابراين اگر ميخواهيم باهوش باشيم، بايد ياد بگيريم چگونه تمركز كنيم.
وقتي تحت فشار هستيم تا به راهحلي برسيم، انگار راهحل، دور از دسترس ما قرار ميگيرد، زيرا محدوديتهاي ذهن متمركز مانع بروز خلاقيت ميشود
نكته اينجاست كه تمركز بالا، به معناي موفقيت در انجام همه امور نيست. هر چند افرادي كه سطح بالايي از حافظه كاري دارند در انجام مسائل تحليلي عملكرد چشمگيري دارند، اما همين افراد در انجام تكاليفي كه نياز به جرقههاي خلاقيت و شهود دارد، دچار مشكل ميشوند؛ زيرا اغلب اوقات، بهترين راه براي حل برخي مسائل، تمركزنكردن روي آنهاست.يك چيستان كلامي را در نظر بگيريد. براي حل چنين چيستانهايي، بهكارگيري رويكرد تحليلي بهتنهايي كافي نيست؛ زيرا تحليل تكتك كلمات آن بندرت منجر به حل آن ميشود.مطالعات متعدد نشان داده است، افرادي كه حافظهكاري آنها از ظرفيت بالايي برخوردار است و كنترل اجرايي بالايي دارند، در حل چنين تكاليفي ضعيفتر از افرادي عمل ميكنند كه ذهنشان بسادگي منحرف ميشود.درباره ساير معيارهاي تفكر منعطف نيز چنين نتايجي در آزمايشگاه به دست آمده است. در يك تست كه به عنوان تست مصارف نامتعارف شناخته ميشود، از افراد خواسته ميشد ظرف چند دقيقه روشهاي مختلف استفاده خلاقانه و غيرمعمول از يك شيء (مثل آجر) را بيان كنند و سپس به پاسخهاي آنها بر مبناي كيفيت و نوآوري نهفته در هر جواب، امتياز داده ميشد.مطالعهاي ديگر كه از سوي هولي وايت از دانشگاه ممفيس ايالت تنسي انجام شد، نشان داد افرادي كه دچار اختلال نقص توجه و بيشفعالي Attention Deficit Hyperactivity Disorder يا ADHD هستند (يعني ظرفيت حافظه كاري كمتري دارند و بيشتر ذهنشان منحرف ميشود) در اين آزمون، نسبت به افرادي كه اين اختلال را نداشتند نتيجه بهتري به دست آوردند.با جمع بندي اين موارد ميتوان به اين سوال پاسخ داد كه چرا ذهن ما منحرف ميشود. شايد هدف از اين انحراف، هدايت ما به وراي محدوديتهاي ايجادشده توسط كنترل اجرايي و به سمت تفكر خلاق باشد. بيشك، لحظاتي كه خيالپردازي را تجربه ميكنيم، به شهود و الهام دست مييابيم. يكي از مهارتهاي مهم براي خلاقيت، عبارت است از توانايي پيونددهي مفاهيم نامربوط كه ممكن است در لحظاتي كه ذهنمان سرگردان است، به آن دست يابيم.تا همين اواخر، هيچ آزموني براي نشاندادن اين كه الهام و شهود از خيالپردازي به وجود ميآيد، وجود نداشت؛ بنابراين يك گروه پژوهشي به سرپرستي بنجامين بيارد شروع به جمعآوري شواهد اين امر كرد.اين آزمايش در سه مرحله انجام شد. ابتدا از افراد شركتكننده خواسته شد تا دو دقيقه به كاربردهاي غيرمعمول يك آجر فكر كنند.سپس از آنها خواسته شد يك تكليف را كه نيازي به تفكر نداشت (مثل تماشاي حروف نمايش دادهشده روي نمايشگر) انجام دهند. به ساير شركتكنندگان آزموني داده شد كه بيشتر نيازمند توجه بود. همانطور كه انتظار ميرفت، پرسشنامههايي كه افراد بعد از انجام اين تكاليف پاسخ دادند، نشان ميداد در فعاليتي كه نيازي به تفكر نداشت، ذهنشان به طور چشمگير منحرف شده بود.در پايان، از شركتكنندگان هر دو گروه خواسته شد در آزموني ديگر كه درباره كاربردهاي غيرمعمول شيء ديگري بود، شركت كنند. در نتيجه افرادي كه ذهنشان منحرف شده بود، توانستند 40 درصد بيش از اولين تلاششان براي نام بردن كاربردهاي غيرمعمول پاسخ دهند.افرادي كه ذهنشان منحرف شده بود، بيان داشتند كه موقع انجام فعاليت بدون نياز به تفكر، درباره آجر فكر نميكردند، اما به نظر ميآيد در ذهن اين افراد، نوعي فرآيند ناخودآگاه جريان داشت. به اين معنا كه وقتي ذهن ما به سمت افكار مختلفي نظير برنامهريزي براي يك مسافرت يا غذا يا هر چيز ديگر منحرف ميشود، مغز بشدت روي راهحلهاي احتمالي هر مشكلي كه به دنبال راهحل براي آن هستيد، تمركز ميكند.
شبكه پيشفرض
اين يافتهها با تصويربرداري مغزي از ذهن غيرمتمركز سازگاري دارد. به عنوان مثال، ماريا ميسن از دانشگاه كلمبياي نيويورك، با استفاده از تصويربرداري كاربردي ام.آر.آي نشان داد دورههاي زماني سرگرداني ذهن با فعاليت شديد در قسمتهايي از مغز ـ كه شبكه حالت پيشفرض (Default mode network) ناميده ميشود ـ همزمان است. شبكه حالت پيشفرض، به مجموعهاي پيچيده از نورونها در مغز اطلاق ميشود كه وقتي هيچ كاري براي انجام دادن نداريم، فعال ميشوند.اين شبكه مغزي بتازگي كشف شده و با اين كه هميشه در معرض ديد بودند، اما كشف نشده بود. پژوهشگران سالها افراد را در دستگاههاي تصويربرداري مغزي قرار ميدادند، ولي زمانهايي كه اصطلاحا زمان استراحت بين دو فعاليت آزمايشي خوانده ميشود، متوجه شدت فعاليت اين ناحيه از مغز نبودند.يكي از عملكردهاي شبكه حالت پيشفرض شايد مرور خاطرات به منظور حفظ آنها باشد. بررسي روند اين مرور و طبقهبندي خاطرات ممكن است به خلاقيت ارتباط داشته باشد. اگر اين دو به هم مربوط باشد، بيشتر ميتوان به ماهيت افكار مختلفي كه در ذهنمان سرگردانند، پي برد.پژوهشي كه سال 2009 از سوي اسكولر انجام شد، در نهايت شگفتي نشان داد كه ذهن سرگردان، علاوه بر اين نواحي، چند ناحيه ديگر را نيز كه به عملكردهاي كنترلي مربوط است (نظير كورتكس خلفي جانبي پيشپيشاني) فعال ميكند.اين يافته عجيب به نظر ميرسد؛ زيرا تمركز، حاصل فعاليت نواحي كنترل اجرايي مغز است و چون ذهن سرگردان، فعاليتي برخلاف تمركز دارد، فعالشدن نواحي كنترل اجرايي مغز در هنگام سرگرداني ذهن بسيار عجيب به نظر ميآيد. البته دليل فعالشدن اين نواحي در مغز شايد تشخيص اين واقع باشد كه در حال خيالپردازي هستم، زيرا نواحي كنترل اجرايي به خودآگاهي ارتباط دارد.شايد آزمايشهايي نظير نامبردن كاربردهاي مختلف يك آجر، از نظر بيشتر مردم مصداق خلاقيت نباشد. بيشك، چنين كارهاي نميتواند به آثاري شبيه نقاشيهاي پيكاسو يا تفكر عميق اينشتين منجر شود؛ اما به هر حال، خيالپردازي مولفهاي مهم از فرآيند خلاق را تشريح ميكند و اين چيزي نيست جز الهام يا شهود؛ يعني لحظهاي كه به فكر يا راهي نو براي حل مساله ميرسيم.اين جرقهها را بايد با هوش زياد، پشتكار و شايد ويژگيهاي ديگري تركيب كنيم تا به نبوغ نزديك شويم.برخي پژوهشگران بر اين باورند كه خيالپردازي ربطي به خلاقيت ندارد، اما پژوهشي نشان ميدهد كه خيالپردازي ممكن است به موفقيت در دنياي واقعي ارتباط داشته باشد. سال 2003، عدهاي از پژوهشگران دانشگاه هاروارد به بررسي افرادي پرداختند كه كتاب رماني منتشر يا اختراعي ثبت كرده بودند يا اثري هنري آفريده و در معرض نمايش عموم گذاشته بودند.در آزمايشهاي رايانهاي از شركتكنندگان خواسته ميشد، اطلاعات نامرتبط را به هم مربوط كنند (آزمون بازداري جانبي). نتيجه اين شد كه افراد موفق، بيشتر از سايرين به جزئيات كم اهميت توجه ميكردند. يعني ذهنشان بمراتب بيشتر از يك فرد معمولي از تكليف در حال انجام، منحرف ميشد و گمان ميرود همين ويژگي، دليل يافتن ايدههاي بديع از سوي چنين افرادي باشد.شايد همين نكته نشان دهد كه چرا در امور روزمره كه نيازمند خلاقيت است (مثل نوشتن يك گزارش) دچار مشكل ميشويم. با اين كه ما در زندگي روزمره، تفكر خلاق را در ابعاد كوچك تجربه ميكنيم، اما بسط و كار روي اين خلاقيتهاي كوچك منجر به خلاقيتهاي بزرگتر ميشود و به همين دليل، انسانهاي خلاق و موفق كم هستند.شايد به همين دليل است كه وقتي زير فشاريم تا به راهحلي برسيم، انگار راه حل، دور از دسترس ما قرار ميگيرد، زيرا محدوديتهاي ذهن متمركز، مانع بروز خلاقيت ميشود. مطالعات بسياري نشان داده كه اضطراب، ذهن را به وضعيتي درست برخلاف وضعيت مناسب براي ايجاد ايدههاي نوين دچار ميكند. در واقع اضطراب با خود، تمركز فراوان به همراه دارد.
چراغ ذهن
وقتي با كاري كه فورا بايد به انجام رسد، روبهرو ميشويم، بهترين كار اين است كه بهجاي مجبوركردن خود به تمركز بيشتر، اندكي استراحت كرده و از تنش موجود بكاهيم. يكي از پژوهشگران با زيرنظر گرفتن امواج مغزي آلفا ناشي از ذهن آرامشده، به اين نتيجه رسيد كه يك ذهن آرامشده بهتر ميتواند راهحلهاي خلاقانه براي چيستانهاي كلامي بيابد. در واقع، اگر توجه را مثل چراغ فرض كنيم، آرامكردن ذهن سبب افزايش دامنه تابندگي آن ميشود.حتي شنيدن لطيفه هم ميتواند كمك حال باشد. عدهاي از پژوهشگران دريافتند شركتكنندگان در يك آزمايش، پس از تماشاي برنامههاي طنز بهتر ميتوانند معماهاي ذهني را حل كنند. در مقابل، آنها كه يك فيلم ترسناك تماشا كرده بودند، در حل اين مسائل دچار مشكل شدند. در آزمايشي ديگر، درازكشيدن سبب شده بود برخي شركتكنندگان احساس راحتي بيشتري كنند و بتوانند با تعداد محدودي حرف، كلمات بيشتري بسازند.از آنجا كه وقتي خستهايم، كمتر ميتوانيم تمركز كنيم، شايد بهترين وقت براي شكلدهي به ايدههاي خلاق، همين زمان خستگي باشد. به عنوان مثال، افراد سحرخيز راهحلهاي نوآورانه بيشتري را هنگام شب مييابند، حال آن كه افرادي كه تا پاسي از شب بيدارند و صبح ديرتر از خواب بلند ميشوند، هنگام صبح خلاقيت بيشتري دارند.حتي نوشيدنيها بر ميزان خلاقيت ما تاثيرگذارند. مثلا از آنجا كه مصرف كافئين سبب بيشترشدن تمركز ميشود، ممكن است جلوي بروز خلاقيت ما را بگيرد.شايد گاهي هنگام خواندن اين مقاله، ذهنتان منحرف شده و دچار خيالپردازي شده باشيد. با اين حال كوشيدم تمام تلاشم را براي جلب توجهتان به كار گيرم. اگر ذهنتان هنوز در جايي ديگر است، زياد نگران نباشيد، زيرا ذهنتان در مسير خلق ايدههاي جديد قرار دارد.
.: Weblog Themes By Pichak :.