چرا کاربران هنوز فریب محتوای دروغین اینترنتی را می‌خورند؟

 

محتوای فریب‌کارانه از روزهای ابتدایی ظهور فناوری اطلاعات وجود داشت و هنوز هم بسیاری از کاربران فریب آن را می‌‌خورند.

 

اینترنت فضایی تاریک و مملو از منابع اطلاعاتی ناصحیح است. برخی اوقات به نظر می‌رسد که هر روز نوع جدیدی از محتوای تاریک یا مضر به فهرست دارایی‌های آن اضافه می‌شود. تئوری‌های سمی توطئه، دیپ فیک، بنگاه‌های خبری دروغین و محتوای فریب‌کارانه همگی در دسته‌ی دارایی‌های سیاه اینترنت قرار می‌گیرند. محتوای فریب‌کارانه (Hoax) از سال‌ها پیش در دنیای اینترنت وجود داشت. به‌بیان ساده چنین نوعی از محتوا همان پیام‌ها و ایمیل‌هایی هستند که به‌صورت زنجیره‌ای برای کاربران ارسال می‌شدند و عموما سعی در ایجاد ترس و واهمه در ذهن آن‌ها دارند. محتوای مذکور امروزه با گسترش شبکه‌های اجتماعی باز هم به حیات خود ادامه داده و حتی هر روز کاربران بیشتری را فریب می‌دهد.

همان‌طور که گفته شد انواع محتوای مخرب در فضای اینترنت وجود دارد. در وضعیت کنونی کمپین‌های خبری دروغ با هدف‌گیری‌های خاص در انواع رسانه‌ها دیده می‌شوند. البته محتوای فریب‌کارانه در مقایسه با چنان سبکی از اخبار دروغین، تأثیرات منفی احتمالی بیشتری دارد. محتوایی که احتمالا همه‌ی کاربران دنیای فناوری اطلاعات حداقل یک بار با آن روبه‌رو شده‌اند. از میان آن‌ها پیام‌هایی را تصور کنید که شما را به ارسال مجدد پیام به چند نفر تشویق (و حتی مجبور) می‌کنند. پیام مذکور هشدار می‌دهد که در صورت عدم ارسال به چند مخاطب، اتفاقات ناگواری برای فرد رخ خواهد داد. با وجود ساده‌لوحانه بودن چنین پیام‌هایی، هنوز انواعی از آن‌ها را در فضای اینترنت مشاهده می‌کنیم.

جدیدترین نمونه‌های محتوای فریب‌کارانه از کانال شبکه‌های اجتماعی برای توزیع استفاده می‌کنند. در یکی از موارد اخیر، تصویری در اینستاگرام منتشر و توزیع می‌شد که حتی برخی از سلبریتی‌های غربی نیز به پخش آن کمک کردند. در تصویر مذکور به کاربران هشدار داده می‌شود که تغییرات قریب‌الوقوعی در اینستاگرام رخ خواهد داد. در متن تصویر می‌خوانیم: «پس از تغییر در سیاست‌های حریم خصوصی اینستاگرام، همه‌ی تصاویر و پیام‌های خصوصی کاربر در اختیار این شرکت قرار می‌گیرد و اینستاگرام می‌تواند از آن‌ها در پرونده‌های دادگاهی علیه او استفاده کند».

Social Media

تصویر مذکور در ادامه به کاربر پیشنهاد می‌دهد که پیام و هشدار را برای مخاطبان خود ارسال کند. در صورت ارسال پیام برای تعداد مشخصی از مخاطبان، اینستاگرام دیگر امکان دسترسی به محتوای کاربر را نخواهد داشت!

چالش Momo پدیده‌ی دیگری بود که چندی پیش فضای شبکه‌های اجتماعی را پر کرد. آن کمپین طراحی ساده‌تری داشت و کاربر با کمی جست‌وجو در گوگل، متوجه دروغ بودن ادعاها می‌شد. البته همین کمپین‌های ساده و مضحکانه هم با سرعت زیادی در فضای اینترنت محبوب شدند.

ویتنی فیلیپس استاد دانشگاه سیراکیوز می‌گوید توزیع محتوای فریب‌‌کارانه هیچ ارتباطی به ساده‌لوحی یا زودباوری کاربران ندارد. او روی موضوع اطلاعات غلط و توزیع شدید آن در فضای اینترنت تحقیق و مطالعه می‌کند. از نظر او شیوه‌ی عجیب پردازش اطلاعات از سوی کاربران و نتیجه‌گیری آن‌ها، تأثیر مستقیمی بر توزیع سریع و شدید محتوای فریب‌کارانه دارد. فیلیپس اعتقاد دارد مردم به محض روبه‌رو شدن با اطلاعات جدید، آن را به‌صورت منطقی بررسی نمی‌کنند. درمقابل، افراد تصمیم‌های سریع را نسبت به ارتباط اطلاعات جدید با نگرش کنونی خود از جهان، اتخاذ خواهند کرد.

ارتباط محتوای فریب‌‌کارانه با ذهنیت کنونی کاربر، منجر به باور آن می‌شود

توصیفی که فیلیپس از نزدیکی محتوای فریب‌‌کارانه به باورهای ذهنی ارائه می‌کند، تأیید آن‌ها را طبیعی‌تر جلوه می‌دهد. اگر داستان موجود در یک تصویر یا متن فریب‌کارانه شبیه روایتی منسجم و نزدیک به باورهای جمعیت زیادی از مردم باشد، توزیع‌کننده‌های محتوا به هدف خود رسیده‌اند. او توضیحات خود را مرتبط با داستانی مطرح می‌کند که در ابتدای مقاله اشاره کردیم؛ داستانی که بسیاری از سلبریتی‌های اینستاگرام را نیز به خود درگیر کرد. فیلیپس درباره‌ی شیوه‌ی عملکرد این محتوای به‌خصوصی می‌گوید:

اگر شما یک فرد مشهور باشید، قطعا حساسیت بیشتری نسبت به افشای اطلاعات خصوصی خود دارید. شما می‌دانید که بازاری قابل‌توجه برای اطلاعات شخصی‌تان وجود دارد که برای کاربران عادی موجود نیست. درنتیجه چنین روایتی (ترس از افشای اطلاعات در صورت عدم توزیع محتوا) در میان مردم به‌راحتی پخش می‌شود. البته پخش شدن محتوا به‌هیچ‌وجه به‌معنای صحیح بودن آن نخواهد بود، اما به‌هرحال باورها و رفتارهای مردم اینگونه شکل می‌گیرد.

social media

وقتی محتوای فریب‌کارانه ادعا می‌کند که اطلاعات شخصی کاربران در خطر خواهد بود، کاربران عادی هم مانند سلبریتی‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرند. آن‌ها محتوا را باور و برای توزیع آن تلاش می‌کنند. دلیل باور کردن ادعا این است که نشانه‌هایی از حقیقت در آن دیده می‌شود. ما اطلاعات حساس و فراوان خود را در فضای اینترنت قرار داده‌ایم و هر کسی احتمال دسترسی به آن‌ها را دارد. درنتیجه احتمال دارد بخشی از محتوا در مسیری استفاده شود که مورد پسند شما نیست. به‌علاوه هیچ کنترلی هم روی روند استفاده و سوء‌استفاده نخواهید داشت.

توزیع محتوای فریب‌کارانه‌ی اخیر از طریق همان پلتفرمی انجام می‌شود که اطلاعات بی‌شمار کاربران را ذخیره می‌کند. درواقع ترس از دست دادن اطلاعات به‌نوعی از طریق همان پلتفرم ذخیره‌سازی اطلاعات پخش می‌شود. گوردون پنی‌کوک استادیار علوم رفتاری دانشگاه رجینا در کانادا با موضوع مطالعاتی تصمیم‌گیری، درباره‌ی انتخاب و توزیع محتوای فریب‌کارانه می‌نویسد:

مغز به‌گونه‌ای تنظیم شده است که پاسخ‌های آسان ارائه کند. درنتیجه اگر محتوایی فریب‌کارانه نزدیک به احساسات یا بینش افراد باشد، به‌سرعت در ذهن آن‌ها جرقه ایجاد می‌کند. کاربران زمان زیادی را به تفکر درباره‌ی آن‌چه در شبکه‌های اجتماعی می‌بینند، اختصاص نمی‌دهند. به‌علاوه رسانه‌های اجتماعی هم در توزیع چنین محتوایی مقصر هستند. رسانه‌های مذکور برای درگیری ذهنی و لذت‌های زودگذر طراحی شده‌اند. دراین‌میان برخی لذت‌ها به قیمت خاموش شدن تفکر کاربران ایجاد می‌شوند.

در برخی موارد کاربر احساس می‌کند که محتوای پیش رویش کمی با حقیقت زاویه دارد. حتی در چنین مواردی هم تمایل آ‌نها به اشتراک‌گذاری محتوا، بر دلیل و منطق ذهنی پیروز می‌شود. در بسیاری از موارد اشتراکی هم خود کاربر متذکر می‌شود که برای احتیاط، چنین محتوای بحث‌برانگیزی را به اشتراک گذاشته است. پنی‌کوک درباره‌ی چنین رویکردهایی می‌نویسد:

در مطالعات به این نتیجه می‌رسیم که وقتی کاربران به اشتراک محتوا فکر می‌کنند، دقت و صحت در اولویت اول ذهن آن‌ها قرار ندارد. درواقع ماهیت به‌اشتراک‌گذاری محتوا عموما حکم اجرایی‌تری دارد.

instagram

فیلپس مانند پنی‌کوک اعتقاد دارد که ذهنیت و تصمیم‌گیری کاربران، همان نیرویی است که دوام محتوای فریب‌کارانه را در اینترنت تضمین می‌کند. وقتی انگیزه‌های اشتراک‌گذاری محتوا براساس واقعیت‌ها نباشد، راهکارهای مبتنی بر واقعیت برای مبارزه با فریب‌کاری‌ها کاربرد نخواهند داشت. او در ادامه می‌گوید در کمپین‌های توزیع محتوای فریب‌کارانه نیازی به دقت بالا نیست. تنها باید داستانی متفاوت از واقعیت را به‌صورت مرتبط با آن تعریف کنید تا ذهن مردم وابستگی و ارتباط مورد نیازش را دریافت کند. پس از آن همه‌‌ی فرایندها به‌صورت خودکار انجام می‌شود.

داستانی که در ابتدای مقاله پیرامون محتوای فریب‌کارانه‌ی اینستاگرام شرح دادیم، نمونه‌ای با کمترین خطرات ممکن بود. اگرچه چنین توزیع محتوایی خطر آن‌چنانی برای کسی ایجاد نمی‌کند، اما به‌هر‌حال نشان‌دهنده‌ی روندی خواهد بود که اهمیت آگاه‌سازی و جلوگیری از توزیع محتوای فریب‌کارانه را دوچندان می‌کند.





تاريخ : شنبه 9 شهريور 1398برچسب:, | | نویسنده : مقدم |