بلافاصله بعد از اینکه لری پیج زمام کامل امور را با رسیدن به مقام مدیر عاملی گوگل در سال 2011 به دست گرفت، روندی غریب ولی ستودنی در گوگل آغاز شد: طراحی اپلیکیشن های (وب و موبایل) با ظاهری زیبا و در عین حال ساده. طراحی زیبا چیزی نیست که به طور سنتی، مردم آن را از گوگل انتظار داشته باشند. گوگل از قدیم یک شهرت بد داشت و آن تمرکز بر روش تست A/B و انجام تغییرات کوچک افزایشی بود؛ حال آنکه در عوض می شد با اعتماد به طراحان، تغییراتی همه جانبه را به اجرا در آورد.داشتن فلسفه طراحی که بخواهد با شمشیر داده ها به زندگی خود ادامه دهد یا بمیرد، باعث شد اولین طراح بصری گوگل، آقای «داگلاس باومن» در سال 2009 شرکت را ترک کند. با این حال در دوران اخیر، امکان ندارد بتوانیم قطار اپلیکیشن هایی را که فکورانه طراحی شده اند -به خصوص برای iOS که به گوگل تعلق ندارد- نادیده بگیریم. گوگل پلاس، یوتوب، جیمیل و نقشه گوگل، خدماتی با ظاهر زیبا و چارچوب استوار هستند -که در تناقض با تلاش های قبلی گوگل و حتی اپل قرار دارند. اگر به درون کارخانه گوگل برویم تا ببینیم چه کسی مسئول این جهت دهی تازه به طراحان گوگل است، پاسخی عجیب دریافت خواهیم کرد چرا که چنین کسی وجود خارجی ندارد. در عوض، به لطف چشم اندازی که توسط یک تیم مرموز و کوچک از طراحان خبره ترسیم شده، هر یک از تیم های اختصاصی محصولات توانسته اند راه خود را با تکیه بر "زبان طراحی پیشرو و یک دست گوگل" پیدا کند. این موفقیت یک دلیل ساده و غافل گیر کننده دارد. طراحان در گوگل، با یکدیگر حرف می زنند!
در ادامه مطلب با نردبان همراه باشید، تا به انقلاب طراحی در گوگل بپردازیم.
پروژه کندی آغاز می شود
وقتی پیج در دفتر مدیر عامل مستقر شد، اولین دستورش واضح بود. جان ویلی (Jon Wiley)، طراح ارشد Google Search به یاد می آورد که: «لری گفت "هِی با همه شما هستم، قصد داریم تمام محصولات را باز طراحی کنیم."» به ویلی و رفقایش فقط 2 ماه زمان داده شد تا برای گوگل یک چهره تازه نقاشی کنند و برای اینکه در تاریخ، از شرکت به خوبی یاد شود: «این تعهد را داشتیم که کاری کنیم گوگل زیبا شود.» این اولین باری نبود که طراحان گوگل سعی کرده بودند زبان طراحی را در سرتاسر محصولات مختلف شرکت یکپارچه کنند ولی این بار، کارشان بدل شد به موفق ترین تلاش تاریخ شرکت، آن هم با فاصله زیاد. ویلی می گوید: «به طور سنتی در گوگل گروه هایی از طراحان وجود داشت که می گفتند "بیایید کل [محصولات] گوگل را با یک طراحی زیبا و جذاب دور هم جمع کنیم،" ولی به خاطر ساختار خاص شرکت -که برای افزایش سرعت پیشرفت پروژه ها اینگونه طراحی شده، نمی شد یک تیم واحد این کار را در سرتاسر قلمرو گوگل انجام دهد.» قبلاً هم طراحی در گوگل انجام می شد ولی آنها نمی توانستند در یک جهت واحد حرکت کنند و آن اختیاری را که لازم بود، نداشتند. اندری دورونیچف (Andrey Doronichev)، مدیر ارشد محصول در بخش یوتوب موبایل می گوید: «5 سال پیش که به گوگل پیوستم، چیزی به عنوان زبان طراحی مشترک برای پلتفرم ما وجود نداشت. ماها همیشه می خواستیم اپلیکیشن های زیبا بسازیم ولی اولویت هایمان متفاوت از هم بود.» آقای ویلی می گوید یک قریحه طراحی واحد برای قلمرو گوگل «نیازمند بینش یک مدیر عامل بود که بتواند کل شرکت را در این مسیر سازماندهی کند.» ویلی پروژه گوگل برای طراحی جدید محصولات را Kennedy نام نهاد -ارجاعی به استراتژی حالا معروف پیج به نام سفر به ماه. طراحان ارشد گوگل دور هم جمع شدند تا تصمیم بگیرند که چطور "چند اصل یا قاعده طراحی مشخص" باید به طور یکدست و خوش سلیقه در ده ها محصولی که توسط بیش از یک میلیارد آدم استفاده می شد، پیاده شود. آزمایشگاه خلاقیت گوگل (Google Creative Lab) هم به کمک آمد و باعث شد در سال 2011 ویلی در مصاحبه ای بگوید: «وآو، گوگل هم طراح دارد!» آزمایشگاه خلاقیت گوگل مجموعه ای از طراحان رده بالا در دفاتر کمپانی واقع در نیویورک است که بیشتر به خاطر خلق پروژه های بازاریابی خاص و عاطفی خود مثل میوزیک-ویدیوی خلاقانه ARCADE FIRE شناخته شده اند. پیج آزمایشگاه خلاقیت را به سایر طراحان گوگل وصل کرد تا یک چشم انداز تازه خلق کنند. بر خلاف اپل، گوگل برای طراحی های خود به گروه های بیرون از شرکت هم تکیه می کند و این کار در پروژه کِندی، باعث بروز خلاقیت بیشتر شد. پیج از آنها پرسید: «یک نمای مشترک و یکدست برای چهره گوگل، چه می تواند باشد؟»
بینشی که به دست آمد، به انتخاب این موارد منجر شد: "تمرکز بر روی پالایش، تمیزی، انعطاف پذیری، مفید بودن، سادگی و ایجاد فضاهای سفید در طراحی." آقای ویلی می گوید: «در گوگل ما می خواهیم سریع حرکت کنیم، همین خواسته باعث شده که محصولات مختلف برای خودشان جداگانه رشد کنند» و به همین خاطر قبل از پروژه کندی، یک طراحی استاندارد در سرتاسر قلمرو وجود نداشت: «ما محصولات کاربردی زیادی با ظاهر ساده داشتیم، بنابراین تمرکز را بر زیباسازی آنها گذاشتیم ولی در عین حال می خواستیم آنها به عنوان یک مجموعه بیشتر با هم متفق شوند.» خلق یک بینش طراحی واحد، در مرحله اول با بیرون کشیدن جوهره ایده ها و به کار گیری شان توسط طراحان محصول صورت گرفت. ویلی در سال 2011 در این باره چنین گفت: «دور هم نشستیم، خودمان را در اتاق ها حبس کردیم و با نهایت سرعتی که ممکن بود؛ طرح ها را پالایش کردیم، مجموعه های مرجع برای طراحی را ایجاد کردیم و سپس آنها را با "محصول سازی به کمک تیم های مهندسی،" در جهان گسترش دادیم.» در انتهای ژوئن 2011، یعنی فقط سه ماه تحت مدیریت لری پیج به عنوان مدیر عامل، گوگل اولین نسخه های بازطراحی شده Google Search، Google Maps، Gmail و Calendar را رونمایی کرد و در یک سال و نیم پس از آن، به سرعت حرکت خود را ادامه داد و با Google Now ایده های پروژه کندی را به بخش موبایل تزریق کرد و اپلکیشن های خیره کننده Google+، YouTube Capture، Chrome و Maps را برای iOS عرضه کرد. بینش اصلی این محصولات مشترک بود ولی البته در بین تیم های مختلف، تغییراتی در آن انجام شده بود. محصولاتی که زمانی مثل جنبش ذرات درون یک ماده، بی نظم بودند تبدیل شدند به جریانی سیال از ایده آل های طراحی که در طول مسیر از یکدیگر منشعب می شدند ولی همچنان، همان جهت اصلی را دنبال می کردند. ماتیاس دوارته (Matias Duarte)، مدیر ارشد طراحی تجربه کاربری اندروید، آن را چنین توصیف می کند: «از آنجایی که توصیف بهتری نیافتم، باید چنین بگویم: گوگل در حال گذار از دل یک انقلاب طراحی است.»
طراحی گروهی با هدایت کمیته سِری
(جان ویلی، طراح ارشد در بخش Google Search)
هر طراحی که در گوگل با او صحبت کنید نسخه های متفاوتی از یک پیام را برای تان بازگو می کند. ویلی می گوید: «[در گوگل] کسی که بشود گفت رهبر بزرگ طراحی است، وجود ندارد.» دورونیچف می گوید: «ما یک طراح نابغه نداریم.» شاید گوگل یک «جانی آیو» نداشته باشد، ولی با این وجود یک فرآیند یکپارچه برای گسترش بینش واحد طراحی در بین تیم ها و پلتفرم ها وجود دارد. دورونیچف می گوید: «پیشرفت، حاصل کار مداوم تیم ها در کنار هم و به اشتراک گذاشتن اطلاعات است و پس از اینها، باید مطمئن شویم که به نقطه مطلوب خواهیم رسید. جایی که زبان طراحی محصولات مختلف بسیار شبیه به هم است، محصولات در هر یک از پلتفرم ها بومی به نظر می رسند ولی در عین حال همه جا اسم گوگل را هم فریاد می زنند.» چنین نتیجه ای محصول طبیعی یک همکاری معمولی در دفاتر کاری نیست. برای کمک به خلق این وضعیت، گروهی کوچک از طراحان در نیویورک وجود دارد که Google UXA نامیده می شود. یک گروه نسبتاً سِری، که رد پای اینترنتی آنها محدود به پیشنهادهای شغلیاست و در عین حال، دامنه اثر گذاری شان در گوگل کمی هم با اغراق همراه است. تیم UXA در بیرون از پروژه Kennedy متولد شد و کار آن، طراحی و توسعه یک چارچوب واقعی برای رابط کاربری محصولات است. چیزی که اپلیکیشن های گوگل را برای کاربران، تبدیل می کند به بسترهایی زیبا، کامل، همیشه در دسترس و پایدار؛ و تمرکز آن، بر گسترش این چارچوب پایدار در سرتاسر محصولات گوگل قرار دارد. UXA به طور معمول با تمام طراحان ارشد محصولات مهم گوگل در ارتباط است ولی ابعاد کوچک و حضور علنی محدودش، آن را خاص کرده و این در اصل می تواند به هسته اصلی تیم طراحی گوگل کمک کند تا با سایر بخش های شرکت بهتر کار کنند. تشریک مساعی بین تیم ها، نکته اصلی به شمار می رود. واقعیت این است که گوگل، به طور علنی از UXA نام نمی برد و در مصاحبه ها هم هیچ یک از طراحان این لفظ را به زبان نمی آورند. مدیر آزمایشگاه خلاقیت، کریس ویگینز (Chris Wiggins) در یک پست وبلاگی به برنامه ها برای "انجام بهبودهای طراحی در سرتاسر محصولات" اشاره می کند ولی در پشت این تغییرات، تیمی قرار دارد که اسمی از آن برده نمی شود. می توانید UXA را گروهی بدانید که برای یک فعالیت پر سرعت سه ماهه در پروژه Kennedy تشکیل شده بود و سپس تبدیل به یکی از ارکان گوگل شد و مثل هر یک از رکن های واقعی دیگر، فرآیند نتیجه دادن کار این گروه و تولید محصولات نهایی، در پس پرده ای از ابهام که ناشی از غیر رسمی بودن UXA و متدهای کاری شرکت است، باقی مانده. آقای ویلی درباره اینکه چطور جلسات طراحی در گوگل برگزار می شوند، می گوید: «دور هم می نشینیم، ناهار می خوریم و بی وقفه حرف می زنیم.» دارن دیلی (Darren Delaye)، طراح ارشد نقشه گوگل برای موبایل، می گوید که طراحان اپلیکیشن های مختلف گوگل برای iOS «یک دور هم نشینی غیر رسمی دارند ولی این یک چیز خیلی عادی است و برای صحبت درباره بازخوردی که روی کار همدیگر داریم و چیزهای مختلفی که قبلاً سعی کرده ایم، مفید است.» این به آن معنا نیست که چنین جلساتی باعث شکل گیری ظاهر و حس نهایی اپلیکیشن ها می شود، بلکه بیشتر به عنوان یک نوع راهنمای مسیر عمل می کند. آقای ویلی می گوید: «طراحان، زبان کلی طراحی را از کانال های بین-پلتفرمی می گیرند و آنها را با نیازهای کاربران، ترکیب می کنند.» فرآیندی مثل پروژه Kennedy. او می گوید هدف این است که «تجربه کاربری محصولات گوگل، با نیاز ما [طراحان] به حرکت سریع و ارائه بهترین راهکارها، در موازنه باشد» و برای رسیدن به این هدف، هر تیم محصول در ساخت اپلیکیشن خود به طور مستقل عمل می کند. البته تفاوت های کوچک طراحی، بین محصولات مختلف مشاهده می شود ولی از آنجایی که گوگل این رویکرد جدید را نهادینه کرده، همه اپلیکیشن ها (وب و موبایل) به لحاظ "زبانی طراحی" اعضای یک خانواده جلوه می کنند.
آینده گوگل، Google Now است
(ماتیاس دوارته، مدیر ارشد تجربه کاربری اندروید)
یک نمونه دیگر از فرآیند طراحی در گوگل را، در Google Now برای اندروید می توان دید. یک محصول جدید و به شدت جاه طلبانه که به قول هیوگو بارا (Hugo Barra) مسئول بخش مدیریت محصول اندروید «به عنوان یک پروژه 20 درصدی» شروع شد ولی بدل به چیزی بسیار بزرگتر گردید. آقای دوارته می گوید: «Google Now از بسیاری جهات یک مثال عالی برای صحبت درباره طراحی، رشد فرهنگ آن و کارکردش در گوگل است.» تیم توسعه Google Now نیازمند آن بود که ویژگی های گوگلی مختلفی را انتخاب کرده و آنها را در یک اینترفیس واحد تلفیق کند طوری که «کاربر حس کند Google Now یک افزونه طبیعی برای اندروید و البته همزمان محصولی از گوگل است.» برای انجام این کار، تیم اندروید همان فرآیندی را طی کرد که تیم توسعه وب گوگل در پروژه Kennedy طی کرده بود. آنها با کل کمپانی همکاری کردند. آقای دوارته می گوید:ما نیازمند این بودیم که به شکل نزدیک با تیم جان ویلی کار کنیم چون بخش بزرگی از آنچه که Google Now هست، محصول آنها است. یعنینقشه دانش. با تیم اندروید در لندن هم از نزدیک کار کردیم، آنها روی بخش گفتاری قضیه کار می کردند. و یک تیم اندروید هم در مانتین ویو داشتیم که روی تشخیص موقعیت محلی کاربر کار می کردند. در یک اتاق جنگ خیلی بزرگ دور هم جمع می شدیم، فکر می کردیم، حرف می زدیم و تکرار می کردیم؛ سعی داشتیم ساده ترین تجربه ممکن را خلق کنیم.دوارته بر نقش تایپوگرافی در "نشان دادن اطلاعات و جواب هایی که Google Now ارائه می کند" تأکید دارد: «استفاده زیاد از فضای سفید، و نه سطوح صاف مصنوعی. ما واقعاً روی تایپوگرافی برجسته، فضای سفید و تصاویر بزرگ برای دادن اهمیت، شخصیت و ترتیب به کارت های اطلاعات، حساب باز کردیم.» این یک چهره جدید برای گوگل بود که باید خیلی زود در محصولات موبایلش تکثیر می شد.
رکن اصلی طراحی که دوارته و تیمش سرانجام مورد بهره برداری قرار دادند، چیزی بود که او قبلاً در webOS نیز استفاده کرده بود: کارت ها. کارت هایی که در Google Now اطلاعات را نشان می دهند، در جستجوی گوگل هم سر و کله شان پیدا می شود، یعنی زمانی که نتایج نقشه دانش در صفحه اول جستجو به نمایش در می آیند. در هر دو مورد، کارت ها نشان دهنده اطلاعاتی هستند که جایگزین لینک های آبی قدیمی شده اند. کارت ها در دنیای دیجیتال یادآور یکی از مفاهیم سنتی معماری هستند و آن، پیوند فرم و کارکرد است -یعنی ظاهر یک چیز از ماهیت آن قابل تفکیک نیست. دوارته می گوید: «اینها شی هستند، حس دارند، البته لزوماً واقعی نیستند بلکه مجازی اند. ولی سعی هم نمی کنند چیزهای ساختگی (جعلی) ... مثل چرم ساختگی، چوب ساختگی یا آلومینیوم صیقل خورده ساختگی باشند.»
ایجاد یک نقطه مشترک بین "ارائه اطلاعات" و "رابط کاربری نرم افزار ها به عنوان اشیا دیجیتال قابل لمس،" مسلماً مفهومی سطح بالا است. اما تجربه واقعی کار با Google Now آنقدرها هم کامل نیست. کارت ها اغلب آنچه را در پی اش هستید نشان نمی دهند و آنطور که لری پیج خواسته "شوکه کننده، برانگیزنده و جهت دهنده" نیستند. شاید خود محصول به جاه طلبی مورد نظر نرسیده باشد ولی با این وجود به سرعت خودش را به عنوان پیشرو ترین طراحی در عرصه موبایل نشان داده. آیا سبک طراحی Google Now سر انجام راه خودش را به اندروید خواهد یافت؟ کاملاً محتمل است. آقای دوارته گفته که اندروید هنوز به آنجایی که او می خواهد نرسیده: «شخصاً حس می کنم در زمینه یکپارچگی، پاسخگو بودن (responsiveness) و آراستگی طراحی، فقط یک سوم راهی را که دلم می خواهد، رفته ایم.» او می گوید Holo که مجموعه راهبردهای طراحی اندروید است، بیش از حد نیاز منعطف است پس می تواند ایده های طراحی Google Now را هم در خود هزم و پیاده کند. از آنجایی که Holo بر لبه تیغ "عدم اجبار همه اپلیکیشن ها برای داشتن ظاهر و حس یکسان نشسته،" پیدا است که یکپارچگی طراحی در اندروید کمتر است و البته، این می تواند به زودی تغییر کند. اما همزمان که منتظر هستیم تا ببینیم آیا باقی اجزا اندروید ظاهر و حس Google Now را به خود خواهند گرفت یا خیر، اپلیکیشن های گوگل برای iOS این روند را زودتر آغاز کرده اند.
طراحی توزیع شده
جیسون کورنول (Jason Cornwell)، طراح ارشد جیمیل
کارت های Google Now در کنار بینش اصلی به وجود آمده از پروژه کندی، تقریباً تمام تغییرات سال 2012 در گوگل را رقم زدند. ویژگی های اصلی عبارتند از: قاب های مدرن محتوا که با اجتناب از بازی با سایه ها خطوطی ساده را ارائه می کنند و طیفی پر نشاط از رنگ ها و فونت های بسیار خوانا مثل Helvetica Neue برای iOS و Roboto برای اندروید بر روی آنها خودنمایی می کند. کارت ها اکنون مرکز توجه Google Now هستند ولی همزمان، همه رابط های کاربری از نقشه دانش گرفته تا نتایج جستجوی گوگل پلاس و گوگل مپز بر روی iOS را تحت تأثیر خود قرار داده اند. آقای ویلی می پرسد: «ما چطور می فهمیم کدام عناصر طراحی عالی هستند تا در سایر جاها هم آنها را به کار بگیریم؟» سوال بسیار خوبی است. نتیجه چنین کاری -فارغ از چگونگی آن- این است که رابط کاربری جیمیل "چیزهایی را که به آنها نیاز ندارید نشان تان نمی دهد" و بر روی سادگی تمرکز می کند. ممکن است متوجه شده باشید که ردیفی از دکمه ها مثل آرشیو کردن، گزارش اسپم و پاک کردن ایمیل، زمانی که یک یا چند ایمیل را انتخاب کرده اید، خودکار ظاهر می شوند -مشخصه ای که هم کاربردی است و هم از نظر بصری ناهنجاری های جیمیل را کاهش می دهد. همچنین ممکن است دکمه قرمز "ارسال" و دکمه آبی "به اشتراک گذاری" را در محصولات وب محور گوگل، یا عکس های حساب کاربری که در گوگل پلاس ظاهر می شود را دیده باشید. مشابه آنها در جیمیل هم وجود دارد.
قرار است گوگل "مولود فضای دیجیتال" باشد و نه اینکه بدل شود به "جریانی برای خلق معادل های دیجیتالی چیزهای فیزیکی." آقای ویلی با گفتن این نکته، ما را متوجه این مورد می کند که گوگل جایی بین "سبک اسکیومورفیسم اپل" و "سبک متروی مایکروسافت" ایستاده. طراحی جدید، به گوگل عمق داده ولی براق یا خودنما نیست و در ضمن انتخاب های طراحی ماهرانه ای را نشان می دهد و توجه را به محتوای جستجو شده، ایمیل ها و مطالب ارسالی گوگل پلاس جلب می کند. بزرگترین چالش گوگل این بود که اینترفیسی طراحی کند که با تمام پلتفرم ها -ویندوز، مک، اندروید و iOS- همخوان بوده ولی در عین حال برازنده هر یک هم باشد. جیسون کورنول طراح ارشد جیمیل می گوید: «اینباکس شما یک جور فهرست کارهای قابل انجام است که دیگران آن را برای تان نوشته اند، برای همین به طور ذاتی و ماندگار چیز پر هرج و مرجی است. هدف ما این نبوده که جیمیل را در تمام پلتفرم ها یکسان طراحی کنیم بلکه عناصری را انتخاب کرده ایم که سازنده هر یک از آن پلتفرم ها بوده اند و سپس آن -عنصر- ها را با دستور العمل کلی طراحی جیمیل، پیوند داده ایم.» اپلیکیشن Gmail 1.0 برای iOS یک ظاهر وب مانند شلخته و زشت داشت که پر از ایراد (باگ) بود ولی گوگل به مرور آن را به روز رسانی کرد تا جایی که Gmail 2.0 متولد شد -اپلیکیشنی ظریف و زیبا و در مقایسه با رقبا سریع. کورنول می گوید: «ما وقت زیادی [به Gmail 2.0 برای iOS] اختصاص دادیم و به دقت به جزئیات پرداختیم.» در کل، تعیین اینکه اپلیکیشن های گوگل برای iOS باید چه ظاهری داشته باشند، مدتی طول می کشد و به نظر او: «اپلیکیشن های موبایل نیازمند طراحی مکرر برای رسیدن به ایده درست هستند، آنچه که شما می بینید نتیجه کار مداوم و تعامل بین گروه های مختلف است تا به محصولی برسیم که یک طراحی یکپارچه با سایر اپلیکیشن ها در سایر پلتفرم ها داشته باشد.» بنابراین در گوگل وقتی یک طراح -مثلاً در بخش گوگل پلاس- به ایده ای عالی می رسد، آن را مثل آتش تابستانی که در جنگل افتاده باشد به سایر طراحان در دیگر تیم ها انتقال می دهد و به این واسطه، آن ایده در سایر اپلیکیشن ها هم به کار گرفته می شود. Google Maps جدیدترین نمونه از بازگویی ایده های جدید گوگل برای اپهای iOS است. دارن دیلی (Darren Delaye)، طراح ارشد Google Maps برای موبایل می گوید که این فرآیند: «یک هدیه عالی از بسیاری جهات است، ما می توانیم از طریق تجربه و تکرار، به چیزهای کاملاً جدیدی برسیم.» نتیجه این همکاری های گسترده، می شود Google Maps برای iOS که بسیاری از عناصر پروژه کندی، Google Now و سایت های گوگل را در خود دارد. دیلی می گوید: «ما داریم از کارت ها استفاده می کنیم، سفید بالای سفید، با سایه های نرم که اجزا مختلف رابط کاربری را از هم جدا می کنند.» خیلی ها موافق خواهند بود که گوگل مپز iOS ظاهر بهتری نسبت به نسخه اندرویدی آن دارد ولی آقای دیلی می گوید که هر دو اپلیکیشن، دو روی یک سکه هستند و نشانگر ایده های یک تیم طراحی در دو برهه مختلف اند. او موفقیت گوگل مپز را نه فقط به واسطه ظاهرش بلکه از روی کاربردی بودنش تعریف می کند؛ هر چه زودتر تلفن را به جیب تان برگردانید، اپلیکیشن بهتر است: «چند گام برای دریافت اطلاعات لازم است؟ برای هر گام چقدر باید به ذهنتان فشار بیاورید؟ برای نتیجه چقدر باید صبر کنید؟» با پرسیدن چنین سوالاتی، آقای دیلی یک کارت برای اعلام زمان نسبی رسیدن به مقصد را در مپز قرار داده که به محض درخواست نمایش مسیر، ظاهر می شود. از آنجایی که گوگل مپز اخیراً رونمایی شده، می تواند شاهرگ تپنده تفکر آقای لری پیج را نشان دهد: یک طراحی ساده، مفید، زیبا و رضایت بخش. تجسمی از یک روند جدید در گوگل: یعنی همکاری در زمینه پلتفرم ها و اپلیکیشن ها بین تیم های کاری. هر اپلیکیشن جدیدی که ارائه می شود، با وضوح بیشتری درس های طراحی و عناصر بصری را که از یک تیم به تیم دیگر منتقل شده، نشان می دهد. آقای دیلی می گوید: «همه کارشان را بر اساس جدیدترین روند شکل گرفته در گوگل پایه گذاری می کنند.» آقای ویلی هم توضیح می دهد که این روش کاملاً سر راست است، هسته اصلی تیم طراحی بین پلتفرمی (گروه UXA)، بهترین عناصر را در زمان معقول انتخاب می کند و «وقتی محصولی با عناصر جدید و جذاب منتشر شد که می شود آنها را در محصولات بیشتری هم مورد استفاده قرار داد، ما روی آن عناصر کار می کنیم تا جزئی از زبان طراحی کلی شوند.» او این را "یکی از ویژگی های فرهنگ باز گوگل" می داند و به نظر می رسد این طراحی سریالی، به خوبی جواب داده. همه در گوگل شعار "یک گوگل ساده، زیبا و مفید" را قبول دارند و البته گاهی ترتیب این سه صفت تغییر می کند. آقای ویلی می گوید: «گروه های مختلف فقط با صحبت کردن -و نه پیروی از قواعد طراحی سختگیرانه، در حال ساخت اپلیکیشن هایی هستند که زیر یک سقف واحد با عنوان اپلیکیشن های گوگلی (Googley) شناخته می شوند.»
تجدید ساختار در یک امپراطوری رو به رشد
گوگل فرآیندی را شکل داده که مساوی است با ریشه و ذات کمپانی. تا چند سال پیش، اپلیکیشن های گوگل (وب و موبایل) هویت کمی داشتند. همه ساخته گوگل بودند ولی پیوندهای اندکی میان شان بود. لری پیج که یک دهه به عنوان رئیس بخش محصولات گوگل فعالیت می کرد، باید در آن دوره دریافته باشد که گوگل به یک "دیکتاتور طراحی" نیاز دارد، نه برای اینکه به همه دیکته کند که دکمه ها باید دقیقاً 4 پیکسل باشند! بلکه برای تبدیل طراحی به یکی از اولویت های واقعی گوگل. فرزندان او یعنی سرویس های گوگل، با یکدیگر بزرگ شده بودند ولی شباهتی به هم نداشتند. آقای دوارته می گوید: «ما به آرامی شروع کرده ایم به ساختن یک فرهنگ طراحی واقعی در گوگل، تیم ها مستقل هستند ولی سطح ارتباط، رفاقت و همکاری در حال رشد است.» بدون تجدید ساختار کامل توسط لری پیج که تمرکز را پیرامون 7 محصول اصلی شکل داده، برخی از پروژه های جاه طلبانه و مفاهیم جذاب طراحی ممکن بود در نطفه خفه شوند. بدون تصمیم او برای ساختن یک هسته از طراحان که باید با سایر طراحان در تیم های توسعه محصول کار کنند تا بینش اصلی به شکل یکدست اجرا شود، ممکن بود نتیجه این روش طراحی یک عدم هماهنگی تاریخی بشود -و ترس از این مورد آخر، ممکن است همیشه همراه گوگل باقی بماند. در تضاد کامل با دوران مدیر عاملی «اریک اشمیت» که طراحی و ابتکار در عرصه محصولات، تحت تأثیر حکمرانی داده ها قرار داشت، گوگل در دوران پیج بیشتر به باز گذاشتن دست طراحان -و نه الگوریتم ها- شهرت یافته. آقای دورونیچف می گوید: «در یک دوره خاص، تیم های طراحی و مهندسی فقط بر روی حل کردن مشکلات ناشی از حجم عظیم داده ها تمرکز کرده بودند، ولی زمان که گذشت، شرکت بالغ تر شد و تمرکز به سمت جزئیات رفت» و تا کنون این رویکرد جواب مثبت داده. گوگل یک سال و نیم فوق العاده ای را صرف بازطراحی محصولات موبایل و پلتفرم وب خود کرده که هر محصولی در زمینه وب، اندروید و iOS را با فاصله پشت سر می گذارند. فرآیند کار در گوگل، جوهره گوگل است و به روش گوگلی هم انجام می شود. لری پیج حکم کرد که تمرکزی جدید بر روی طراحی صورت بگیرد، ولی به جای مدیریت در سطح جزئی و دخالت در هر قدم، به کارکنانش اجازه داد که کار را پیش ببرند. کارکنانی که توسط هسته اصلی متشکل از چندین طراح، هدایت و تغذیه می شوند. آنها خودشان را در چارچوب سازمانی شرکت سامان داده اند: انضباط متقابل در عین غیر رسمی بودن، و انگیزه داشتن برای نیل به هدف. دوران اریک اشمیت با شعار "خبیث نباش" در ذهن ها تداعی می شود، ولی شاید به زودی دوران لری پیج را با شعار "زشت نباش" تعریف کنیم.
.: Weblog Themes By Pichak :.